پنجشنبه، آذر ۲۲
*
من آدم نمی شم!
دیروز داشتم به خودم فحش می دادم که چرا همه ی نوشته هام رو توی این وردپد لعنتی نوشتم
و اون همه دفتر هایی رو که هر بار از شهر کتاب خریدم به نیت اینکه ایندفعه نوشته ها میره توی این دفتر !
منتظرم هارد این لپ تاپ ِ بسوزه بلکه هوس کنم توی دفتر بنویسم.
از اون ها که بگذریم به کون گشادی می رسیم ! از وقتی مهیار این لپ تاپ رو واسه ما گرفت، درجه ی
گشادی ِ ما هم تصاعدی بالا رفت و عمرا دیگه دست از این وردپد برداریم...
دیشب بحث سر این بود که هارد ِ کی غول تره !
تا آخر شب که اومدیم فیلم ِ BandIdas رو ببینیم....هر کاری کرد ابر رایانه اش فیلم رو نشون نداد !
فیلم رو با همین فسقلی دیدیم .
فیلم عالی بود
همونطور که روی جلدش نوشته بود
وحشی
سکسی
و
اکشن.
یه جورایی هم طنز .
من عاشق کارد انداختن ِ سارا شده ام و گریه کردن ِ ماریا وقتی قطار داره میره.
وقت ِ خواب هم
عاشق ِ تو
و لب های داغ ات.
Posted by: Abysmal @