شنبه، مهر ۱۵
*
آره من خوشم واسه خودم
بعضي اوقاتم خب واقعا نيستم و اصلا نميتونم باشم
چون يه چيزايي رو از دست رفته احساس كردم
يا رفتم توي شيكمش اما شاخم شكسته
شايد مال سن ِ
و تجربه
روز به روز عوض تر مي شي
بعدشم خوشي
به رفيق بازي و پارتي رفتن و پسر بازي نيست
اينا شيره ماليدن سر زندگي ِ تا اونجايي كه من تجربش كردم
خوش بودن به درست زندگي كردن ِ
درست زندگي كردن يعني
سبد ِ آرزوهات را
بگيري دستت
و بروي توي جنگل ِ تاريك ِ هيجان
آرزوهات را با چراغي كم نور پيدا كني، از درختان ِ بلندش بالا بروي و
تك تك بچيني اشان و با لذتي مثل ِ خوردن ِ توت فرنگي هاي قرمز در دهانت
مزه مزه اش كني.
*
Your God resembles a man
I DON'T want him
*
اگر اينطور است
منم همان پرنده ي پر سر و صدايي هستم
كه روي كلاه هاي ديگران
كار خرابي مي كند
بدون ِ اينكه گونه هايش گلگون شود.
*
او گاز مي گيرد
من چنگ مي اندازم
تلفيق ِ ما به راستي يك گربه ي بي حياي ِ وحشي است.
*
اولين دوست پسرم به حدي خشگل از آب در آمد كه هم كلاسي هايم هر روز براي
جلب ِ توجه اش نقشه اي مي كشيدند.
دومين دوست پسرم انقدرها هم جذاب نبود و خب كسي هم خيلي به اش
توجه نمي كرد.
اولي، يك قلب داشت كوچكتر از مغزش كه گاهي اوقات يادش مي آمد كه بتپد.
دومي، يك قلب داشت پنج برابر ِ مشتش كه هميشه مي تپيد.
من
به هر دو خيانت كردم.
منتهي
اولي را گذاشتم كنار.
دومي را بوسيدم و گذاشتم كنار.
*
اينارو كه ميگم
ميخوام بدوني
تو هرگز
اولي و آخري اش نبوده اي
عزيزكم.
---
Posted by: Abysmal @