html>

  SeCreT GaRdeN

 
 



چهارشنبه، شهریور ۲۲  

*
يكي بيايد روزهاي من را
با خودش ببرد
در عوض
شب هايش را به من ببخشد.










*
بعضي روز ها مثل ِ‌ امروز اگر خودم را هم بكشم نمي توانم با كسي رابطه برقرار كنم.
دنبال سنگري مي گردم كه پشتش پنهان شوم يا مثلا معجوني كه براي بيست و چهار ساعت،
فقط بيست و چهار ساعت، نامريي ام كند.
خودم را با سكوت ِ دنيايم،با بو كشيدن در گذشته سرگرم مي كنم
گنگ و بي رمق در ميان ِ خاطره هاي دور
يا شيرجه مي زنم زير ِ آهنگ هايي كه دوستشان دارم
يا حباب هاي بزرگ ِ الوان مي سازم و هديه مي كنم به تيغ هاي كاكتوس ِ كوچكِ جلوي پنجره
با همكاري ِ عروسك هاي نرم ِ بالاي تختم اپرايي برپا مي كنم بي نظيـــر
صداي مادرم را موت مي كنم و ولوم ِخودم را بالا و بالاتر مي برم
دست هايم را ميزنم زير ِ چانه ام و به پسر ِ خانه ي رو به رويي كه Onanism اش گل كرده نگاه
مي كنم و به اش لبخند مي زنم. خب، هرچه باشد به كمكم احتياج دارد !
طرفدار هرآنچه مي شوم كه تا به حال نبوده ام
منطق ديگر برايم مفهومي ندارد.
مي گذارم توهماتم آزادانه دور ِ خانه بچرخند و بياميزند با آن طرف ِ پنجره، با آن راحتي ِ سفيد ِ‌ نرم،
با شكلات هاي تلخ ِ توي يخچال، با فرشته هايي كه در دستشان فانوس هاي آبي دارند،
با شمع هاي عطري ِ روي طاقچه، با جعبه ي كادويي ِ توي كمد ام،
با باغ ِ هميشه سبز ِ پشت ِ اتاقم.......
مي گذارم هر نگاهي دلم را تسخير كند، مي خواهم براي يك روز
مثل دختركاني باشم كه تمام ِ روزها را
مفتون ِ
نگاهي مي شوند.









*
يه نياز مبرمي دارم به Male courage الان
انقدر
كه بتوانم تيغ ِ گيوتين را رها كنم
روي سر ِ
بي گناه ترين اسير.










*
يك اتفاق مي خواهم
به همراه ِحسي شبيه به حسي كه موقع ِ بازكردن ِ‌ فولدر ِ دانلودها يا نامه هاي راه ِ دور
بهم دست مي دهد.











*
من خيلي وقت است نشسته ام اينجا
در آرامشي
خون آلود.












*
اصلا ميداني
من عاشق ِ نامه هاي گم شده هستم
همان ها كه هي منتظرش هستي
ولي هيچ وقت به
دستت
نمي رسد.
اين جان به سر كردنش حالم را جا مي آورد.












*
اين اتوبان زندگي
زيادي دراز و بي انتها است به نظرم
حوصله ي آدم را سر مي برد
يك پل هوايي مي خواهد با پله هاي برقي و سقفي شيشه اي
به طرف ِ
چند ضلعي هاي نرم ِ سفيد و آبي
و فرشتگاني بندانگشتي.
آدم برود آنطرف ها يك چرخي بزند براي تنوع
و دوباره برگردد.











*
امروز
تلاش ِ بچه هاي دزد ِ محل
كه در صدد دزديدن ِ
عشق ِ تو بودند
بي ثمر ماند
عزيزم.

آسوده بخواب.













---

Posted by: Abysmal @