چهارشنبه، خرداد ۳۱
*
من دختر ِديگري شده بودم.
دختري كه حتي خودش را در آينه به خاطر نمي آورد.
*
دلم از آن سكوت ها مي خواهد كه هزار سال من را در كفن اش مي پيچيد.
*
Jem
(Save Me)
يا مثلا
Jem
(Come On Closer)
در هر صورت ولي
JEM
*
اگه نمي توني پارس كني
اقلا دمتو يه تكون بده.
*
خب آره كه خيابونا و بارونا و ميدونا و آسمونا ارث ِ بابامه!
واسه ي همينه كه اين كله ي پوكو ميگيرم بالا و مي زنم زير ِ آواز، تا كه شب بشه و
بچپم تو يه چار ديواري كه عمو بارون رو طاقش، عشق ِ سياه ِ خيالي منو ضرب گرفته.
شام كه نيس !
خب زحمت ِ خوردنشو هم ندارم
بعدش هم واسه اينكه دلم نتركه، چشمامو مي بندم و كله رو ول مي كنم رو بالش كه
پر از گريه هاي شب هاي بيداري ِ .
گريه كه ديگه عار نيست.
هميشه اين دلم به اون دلم ميگه زكي !
تو اين دنياي هيشكي به هيشكي
اين دستت بايد اون يكي دستتو بگيره، وگرنه خلاصي، خلاص !
اگه اين نبود
حاليت مي كردم كه كوه ها را چه طوري جا به جا مي كنند
و استكانها را چه جوري مي سازند
سرد و گرم و تلخ و شيرينش نوش ِ جان.
من ياد گرفتم چه جوري از شبام يه خدا بسازم
و دعاش كنم كه
عظمتتو عشق است. امشب هم گذشت و كسي ما رو نكشت !!
بعدش هم چشمامو مي بندم و دلمو مي سپارم به صداي فلوت ِ اين يارو كه
هفتاد سال ِ تمومه، عاشق ِ يه دختر ِ چهارده ساله ي بوره !
من هم
عشق ِ سياهمو سوت مي زنم
تا
خوابم ببره.
---
Posted by: Abysmal @