html>

  SeCreT GaRdeN

 
 



دوشنبه، خرداد ۱  








*
هميشه از دريا حراست ميشه، حتي در مواقعي كه ميلي به زندگي نداره.
مثل آدمهايي كه عزم رفتن ندارند، فقط ميخواهند در اين دنيا بمانند، زندگي كنند، در سكون زمان.





*
تنها کسی که برای خودش بزرگترین جا رو اشغال نمی کنه، میتونه به خودش بخنده.





*
تنها هستم. يكشنبه براي همه ي مردم تمام شده است و از همين الان فكرشان متوجه دوشنبه مي شود.
اما براي من نه دوشنبه اي در كار است و نه يكشنبه اي.
فقط روزهايي هستند كه نامنظم يكديگر را هول مي دهند و بعد ناگهان... كشفي جديد شايد.
هيچ چيز تغيير نكرده و با اينهمه همه چيز به طرزي متفاوت وجود دارد.
سرانجام ماجرايي برايم پيش مي آيد و وقتي از خودم پرس و جو مي كنم، ميبينم اين منم
كه شب را مي شكافم. مثل ِ قهرمان ِ يك رمان شاد مي شوم.






*
با تمام ِ اين ها
با تمام ِ اين فاصله هاي توخالي
با تمام ِ سعي ِ تو براي كمرنگ تر شدن
مي خواهم بگويم
مي خواهم بگويم
من هنوز هم مانند ِ بچه اي وابسته به آغوش ِ مادر
به آغوشت وابسته مانده ام.





*
راه ِ حلي نداري؟
كوتاه و بي درد.





*
يه مدت درازي خوابيده بوديم كنار هم، نه حرف مي زديم و نه كاري مي كرديم.
با هم بوديم
ولي
فكرامون
هر كدوم يه طرف بود.
















---

Posted by: Abysmal @